سندیکالیسم یا مجامع عمومی؟
پدرام نو اندیش

یورش حکومت سرمایه داری اسلامی به حقوق کارگران یک امر تصادفی نیست. چرا که اساس این حکومت استثمار و بهره کشی از کارگر و سرکوب اعتراضات کارگری است. در مقابل یورش وحشیانه حکومت سرمایه داری اسلامی٬ سازمان و تشکل کارگرى که در هر دوره ويژگى خودش را دارد٬ ابزار مبارزه کارگران برای دستیابی به حقوقشان میباشد. اين تنها راه مقابله با استثمار وحشیانه سرمایه داران و حمله به سطح دستمزد و معيشت طبقه کارگر و فلج کردن ابزار سرکوب و اختناق است.

به همين دليل بويژه در کشورهائى مانند ايران٬ سرمایه دارى با تمامی امکانات پلیسی و قضایی و قانونى خود در مقابل ايجاد قانونى تشکل های مستقل کارگرى ايستاده است. آنجا هم که نتواند مانع جدى ايجاد کند٬ تلاش ميکند سازمانهاى پليسى را با عنوان "تشکل کارگرى" عليه مبارزه کارگرى و تشکل واقعى کارگران بکار گيرد.

به طور مشخص ايجاد سازمانهاى توده اى کارگران امر خود کارگران است. در شرایط فعلی و در سالهاى گذشته طبقه کارگر بيش از گذشته در تلاش براى ايجاد تشکلهاى مستقل کارگرى بوده است. گرايشى به سنديکا سازى و احيا سنديکا در چهارچوب قانونى رو آورده است و گرايشى به اراده عمل مستقيم کارگرى. ما کمونيستها مخالف ايجاد تشکل کارگرى – هر نوع آن- توسط خود کارگران نيستيم و يک وظيفه خود را تقويت انسجام و سطح تشکل کل طبقه ميدانيم. درعين حال سياست مستقل و مستقيم خود را داريم و براى ايجاد شوراهاى کارگرى و تقويت جنبش مجمع عمومى و سياستهاى منتج از سنت عمل مستقيم کارگرى متکى هستيم. مسئله برسر مطلوبيت و کارائى تشکل کارگرى در مبارزه همين امروز کارگران عليه سرمايه و ظرفيت آنها در تناسب قواى مساعدتر است. تجربه واقعى خود کارگران٬ حتى آنجا که صحبت از سنديکا هم ميکنند٬ اينست که مجمع عمومى سياست موثرتر و کاراترى است. مبارزات شکوهمند در مجتمع کشت و صنعت نیشکر هفت تپه٬ کارگران شرکتهای ریسندگی و نساجى و فرش غرب باف سنندج٬ و بسيارى مبارزات و اعتصابات کارگرى اينست که  مجامع عمومی کارگرى نقش تعيين کننده دارد.

حرکت رو به گسترش تشکیل مجامع عمومی در کارخانه های مختلف آغاز گردیده و کارگران توانسته اند در بخش هایی کارفرمايان و حکومت سرکوبگر سرمایه را به عقب نشینی وادار کنند. بخشا دستمزدهای معوقه را نقد کنند و به بخشى از خواستهاى خود دست يابند. این آغاز راه است. جمهوری اسلامی به  راحتی حاضر به عقب نشینی نیست. باید این عقب نشینی را به او تحمیل کرد. کارگران هم جاى عقب نشينى ندارند. رژيم اسلامی تاکنون از به رسمیت شناسی تشکل های کارگران سرباز زده است و همواره تلاش ميکند که اخبار اعتراضات کارگرى و هر نوع تلاش براى تشکل يابى را سانسور کند. از انتشار اخبار مربوط به اعتصابات و اعتراضات کارگری در مطبوعات جلوگیری بعمل می آورد. حتی از طرح دعواهای مربوط به این اعتصابات در "دادگاه" های مربوطه ممانعت نموده است. اما در عين حال آنجا که کارگران متحدانه و متکى به اراده خود بميدان آمدند توانستند تشکل واقعى و موجودشان يعنى مجمع عمومى و نمايندگان منتخب شان را تحميل کنند. موارد اين تجربه هم بسيارند.
هر روز بيشتر هم کارگران ميبينند و هم حکومت سرمایه داران متوجه ميشوند که سياست  کمونیسم کارگری٬ که در واقع چيزى جز سنت و سياست واقعا موجود راديکال کارگرى نيست٬ جاى بيشترى باز ميکند. ما تلاش ميکنيم هرآنچه دولت و کارفرماها در سانسور و سرکوب مبارزات کارگرى و يا اخته کردن آن انجام ميدهند را با سياستهاى اين گرايش راديکال کارگرى و مسلط کردن آن نقش برآب کنيم. کارگران اين جانوران اسلامى و کارفرماهاى دزد و بيشرم را ميشناسند. مسئله سياستى است که دراين وضعيت مشخص و ايندوره معين و اين تناسب قوا جواب دهد. سنت شورائى و مجمع عمومى جواب داده است.

اما باید پرسید جمهوری سرمایه داران اسلامی در واقع از تشکیل چه نوع تشکل های کارگری  واهمه دارند؟ واضح است تا به حکومت سرمايه داران برميگردد آنها مخالف هر نوع تشکل کارگرى هستند. برخورد خشن با سندیکای کارگران شرکت واحد تهران يک نمونه روشن است. آنها حتى ميترسند سازمان پليسى شوراى اسلامى را در صنايع مهم و کليدى ايجاد کنند. پس تکليف رژيم اسلامى روشن است. اما اين بحثها و سوال کدام تشکل هنوز وجود دارد و تجربه هر روزه مبارزات کارگرى بيشتر اين سوال را مطرح ميکند. سياست ما بر دو رکن استوار است: اول هر نوع تشکل مستقل کارگرى که دربرگيرنده کارگران باشد به نفع طبقه است و دوم سنت شورائى و مجمع عمومى مطلوبترين و در دسترس ترين نوع تشکل توده اى طبقه کارگر است. اگر يک سنديکاى فرضى٬ که بنا به سنت و ساختارش غرق در بورکراسى است و هر روز فاصله اش با توده کارگران جدا ميشود٬ بتواند به مجمع عمومى و دخالت مستمر کارگران متکى شود البته بسيار عالى است و ما براى همين تلاش ميکنيم.

اما سنديکا و تشکل کارگری ای که صرفا تحقق مطالبات اقتصادى کارگر را در تعامل با کارفرما هدف قرار داده باشد٬ در قدم اول گير ميکند. چون در ايران طرح اضافه دستمزد و گرفتن حقوق معوقه با يورش نيروى سرکوب روبرو ميشود. يعنى دولت راسا موضوع را سياسى ميکند. حالا سنديکاليست ما اگر ميخواهد در ميدان بماند بايد بتواند اراده و خشم کارگران اعتصابى را نمايندگى کند و يا آنها را ساکت کند. که معمولا در ٩٠ درصد موارد در همه جاى جهان ساکت ميکنند. اگر هم اراده کارگران را بيان کند و همين اراده را پيش ببرد و به آن متکى شود٬ سنديکا ديگر سنديکا نيست.

اعتصاب کارگران شرکت واحد خواست سرنگونى که مطرح نکرده بود. سنديکا ميخواستند و خواستهاى به اصطلاح صنفی داشتند. مسئولین سندیکا سعی میکردند همچنان خود را و خواست های سندیکا را صنفی دانسته و خود را "غیر سیاسی" مینامیدند. اما جمهورى اسلامى با قساوت اين اعتصاب را درهم شکست. این برخورد ها منجر به دستگیری تعدادی از اعضا سندیکای شرکت واحد و بازداشت و زندانی منصور اسانلو و ابراهیم مددی گردید. از 30 نفر کارگران اخراجى اين شرکت تعداد 5 نفر حکم بازگشت به کار گرفتند. 25 نفر دیگر همچنان در بلا تکلیفی بسر میبرند. خانواده های این کارگران با مشکلات اقتصادی شدیدی مواجه شده که در مواردی به از هم گسیختگی خانوده این افراد منتهی گردیده است. حکومت حتی از پذیرش وکلای این افراد سر باز میزند. این در حالی است که سندیکا همچنان خود را "غیر سیاسی" میداند و خواستهای خود را "صنفی" عنوان میکند. در جلسات پراکنده ای که در فلان پارک تهران برگزار میکند٬ ميتوان روحیه محافظه کارانه خاصه این گونه تشکلها را ديد و تردیدهای زیادی را مبنی بر نفس تداوم و بقا این تشکل  در اذهان ایجاد میکند. ناتوانی این نوع تشکل هاى کارگرى در شرایط بحران اقتصادی اخیر که منجر به اخراجهای پی در پی کارگران در شرکت های بزرگى چون ایران خودرو و غيره شده٬ کاهش سطح معیشت کارگران٬ و فقر و گرسنگى روزافزون این سئوال را در پیش رو میگذارد: پس کدام تشکل؟ کارگران چگونه بايد سنگربندى کنند؟ وقتی که حکومت کارفرمایان در برابر اعتصابات کار گری به زور و اسلحه متوسل میشوند و حتی به قتل کارگران و رهبرانشان دست میزنند٬ طبقه کارگر نمی تواند با پرچم خواست صنفى٬ حال بدليل گرايشات سنديکاليستى و يا بدليل تناسب قوا٬ به جنگ بورژوازى برود. چون حکومت ميداند که حتى اگر طبقه کارگر با خواست افزايش دستمزد دست به اعتصاب عمومى بزند اين حکومت دوام نمياورد. ظاهرا عده اى اين قانونمندى اقتصاد و سياست را در ايران نميبينند و يا ميبينند و ترجيح سياسى شان را در زبان و قالب سنديکا فرموله ميکنند.

مجمع عمومی از لحاظ عملی ایجادش مقدورتر است (مجمع عمومی شکل طبیعی اغلب اعتراضات کارگری است) مجمع عمومی ظرفى اعمال قدرت و اراده مستقیم کل کارگران معترض است. دفاع از آن ساده است. چهار چوب های بوروکراسی سندیکایی را ندارد. خود را اسیر این قیود نمی بیند و آموزش آن به کارگری که در گیر و دار اعتصاب است بسیار ساده است. و به راستی جنبش کارگری امروز ایران هم اکنون قابل عمل بودن این سیاست و ایجاد این تشکل را به اثبات رسانده است. سندیکای کارگران شرکت واحد چه براى بقا خود و چه براى پيشروى و قدرتمند شدن و پس زدن سرکوبگريهاى رژيم٬ راهى جز اين ندارد که سنت مجمع عمومى متکى شود. اين وظيفه گرايش راديکال است که اين امر را به دستور کار سنديکاى واحد تبديل کند. *